گفت نه متاءسفم من در این مورد نمیتوانم کمکی انجام دهم من در بهترین حالت فقط میتوانم تو را داخل قبرت بگذارم ! این پاسخ مانند صدای غرش رعد و برقی بود که پادشاه را دگرگون کرد!
در این هنگام صدائی او را بطرف خود خواند و گفت من با تو خواهم بود تو را همراهی خواهم کرد!
هر کجا که تو قصد رفتن نمائی!
شاه نگاهی انداخت همسر اول خود را دید ! او از سوء تغذیه لاغر و رنجور شده بود شاه با صدائی بسیار اندوهناک و شرمساری گفت:
من در زمانی که فرصت داشتم باید بیشتر از تو مراقبت بعمل میآوردم من در حق تو قصور کردم ...
در حقیقت همه ما دارای چهار همسر یعنی همفکر در زندگی خود هستیم همسر چهارم :همان جسم ماست مهم نیست که چه میزان سعی و تلاش برای فربه شدن و آراستگی آن کردیم وقتی ما بمیریم او ما را ترک خواهد کرد.
همسر سوم : دارائیها موقعیت و سرمایه ماست زمانی که ما بمیریم آنها نصیب دیگران میشوند.
همسر دوم :خانواده و دوستانمان هستند مهم نیست که چقدر با ما بوده اند حداکثر جائی که میتوانند باما بمانند همراهی تا مزاز ماست.
همسر اول : روح ماست که اغلب در هیاهوی دست یافتن به ثروت و قدرت و لذایذ فراموش میشود . در حالیکه روح ما تنها چیزی است که هر جا برویم ما را همراهی میکند.
پس از آن مراقبت کن او را تقویت کن و به او رسیدگی کن که این بزرگترین هدیه هستی برای توست....